دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس که در 175 هزارگزی شمال خاوری طبس واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 77 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و ذرت، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان یخاب بخش طبس شهرستان فردوس که در 175 هزارگزی شمال خاوری طبس واقع است. کوهستانی و گرمسیر است و 77 تن سکنه دارد. آبش از قنات، محصولش غلات و ذرت، شغل اهالی زراعت و گله داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
جوی شیر که در بهشت است. نهری از لبن در بهشت: خداوند جوی و می و انگین همان چشمۀ شیر و ماء معین. فردوسی. ، کنایه است از برجی از بروج دوازده گانه. کنایه از برج اسد است: چو برزد سر از چشمۀ شیر شید جهان گشت چون روی رومی سپید. فردوسی. ، کنایه است از پستان معشوق. (مجموعۀ مترادفات ص 77)
جوی شیر که در بهشت است. نهری از لبن در بهشت: خداوند جوی و می و انگین همان چشمۀ شیر و ماء معین. فردوسی. ، کنایه است از برجی از بروج دوازده گانه. کنایه از برج اسد است: چو برزد سر از چشمۀ شیر شید جهان گشت چون روی رومی سپید. فردوسی. ، کنایه است از پستان معشوق. (مجموعۀ مترادفات ص 77)
آب زندگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، عین الحیات، چشمۀ الیاس، چشمۀ نوش، جان فزا، چشمۀ حیوان، شربت حیوان، آب حیوان، آب خضر، ماالحیاة، آب بقا، چشمۀ زندگی، جان افزا، نوشاب، آب حیات، چشمۀ حیات برای مثال زبان در آن دهن پاک گفتیی که مگر / میان چشمۀ خضر است ماهیی گویا (خاقانی - ۹)
آبِ زِندِگی، آب چشمه ای در ظلمات که هرکس از آب آن بیاشامد عمر جاویدان پیدا می کند و هرگز نمی میرد و خضر پیغمبر از آن آب نوشیده است، عِینُ الحَیات، چِشمِۀ اِلیاس، چِشمِۀ نوش، جان فَزا، چِشمِۀ حِیوان، شَربَتِ حَیَوان، آبِ حِیوان، آبِ خِضر، ماالحَیاة، آبِ بَقا، چِشمِۀ زِندِگی، جان اَفزا، نوشاب، آبِ حَیات، چِشمِۀ حَیات برای مِثال زبان در آن دهن پاک گفتیی که مگر / میان چشمۀ خضر است ماهیی گویا (خاقانی - ۹)
دهی است جزء دهستان ابهر رود بخش ابهر شهرستان زنجان که در 36 هزارگزی جنوب باختری ابهر و 12 هزارگزی راه قیدار به آب گرم واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 757 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن قالیچه، جاجیم و پلاس وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است جزء دهستان ابهر رود بخش ابهر شهرستان زنجان که در 36 هزارگزی جنوب باختری ابهر و 12 هزارگزی راه قیدار به آب گرم واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 757 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش غلات. شغل اهالی زراعت، گله داری و بافتن قالیچه، جاجیم و پلاس وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان بخش صالح آبادشهرستان ایلام که در 12 هزارگزی جنوب ایلام و 4 هزار وپانصدگزی خاور راه شوسۀ ایلام به مهران واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 95 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار. محصولش غلات و لبنیات شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ سوری میباشند و زمستان را بحدود گرمسیر همین بخش میروند و چادرنشین اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان بخش صالح آبادشهرستان ایلام که در 12 هزارگزی جنوب ایلام و 4 هزار وپانصدگزی خاور راه شوسۀ ایلام به مهران واقع است. کوهستانی و سردسیر است و 95 تن سکنه دارد. آبش از چشمه سار. محصولش غلات و لبنیات شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ سوری میباشند و زمستان را بحدود گرمسیر همین بخش میروند و چادرنشین اند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 24 هزارگزی شمال باختری نورآباد و 9 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاهان واقع است. تپه ماهور و سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، لبنیات و پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ علیها میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد که در 24 هزارگزی شمال باختری نورآباد و 9 هزارگزی باختر راه شوسۀ خرم آباد به کرمانشاهان واقع است. تپه ماهور و سردسیر است و 120 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، لبنیات و پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است. ساکنین این آبادی از طایفۀ علیها میباشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
چشمۀ بار اسم مزرعه ای است از مزارع بزینه رود زنجان، هوایش ییلاقی محصولش دیمی و آبی از رودخانه مشروب میشود، سکنه اش پنجاه خانوار است، (مرآت البلدان ج 4 ص 231)، تحمیل کردن، بر دیگدان نهادن و آتش در زیر افروختن طعامی را: دیگ را، دیزی را بار گذاشت، - بار خود را بار کردن، تمتعی هر چه بیشتر بردن، سود بسیار بحاصل کردن، رجوع به ’بار’شود، - بار کردن کسی را، سخنان زشت گفتن او را: بارش کرد، ، لشکر را صف صف کردن، (ناظم الاطباء: بار)
چشمۀ بار اسم مزرعه ای است از مزارع بزینه رود زنجان، هوایش ییلاقی محصولش دیمی و آبی از رودخانه مشروب میشود، سکنه اش پنجاه خانوار است، (مرآت البلدان ج 4 ص 231)، تحمیل کردن، بر دیگدان نهادن و آتش در زیر افروختن طعامی را: دیگ را، دیزی را بار گذاشت، - بار خود را بار کردن، تمتعی هر چه بیشتر بردن، سود بسیار بحاصل کردن، رجوع به ’بار’شود، - بار کردن کسی را، سخنان زشت گفتن او را: بارش کرد، ، لشکر را صف صف کردن، (ناظم الاطباء: بار)
دهی است جزء دهستان فمرود بخش حومه شهرستان قم که در 60 هزارگزی شمال قم و 8 هزارگزی خاوری راه شوسۀ قم به تهران واقع است و 50 تن سکنه دارد. آبش از چشمۀ لب شور. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت، شترداری و هیزم کشی و راهش مالرو است. اهالی این آبادی از طایفۀشاهسون می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است جزء دهستان فمرود بخش حومه شهرستان قم که در 60 هزارگزی شمال قم و 8 هزارگزی خاوری راه شوسۀ قم به تهران واقع است و 50 تن سکنه دارد. آبش از چشمۀ لب شور. محصولش غلات و لبنیات. شغل اهالی زراعت، شترداری و هیزم کشی و راهش مالرو است. اهالی این آبادی از طایفۀشاهسون می باشند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1)
دهی است از دهستان زیدون بخش حومه شهرستان بهبهان که در 44 هزارگزی جنوب باختری بهبهان و 6 هزارگزی باختر راه شوسۀ آغاجاری به بهبهان واقع است. دشت و گرمسیر است و 211 تن سکنه دارد. آبش از چشمه شیخ، محصولش غلات، پشم و لبنیّات، شغل اهالی زراعت و حشم داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان زیدون بخش حومه شهرستان بهبهان که در 44 هزارگزی جنوب باختری بهبهان و 6 هزارگزی باختر راه شوسۀ آغاجاری به بهبهان واقع است. دشت و گرمسیر است و 211 تن سکنه دارد. آبش از چشمه شیخ، محصولش غلات، پشم و لبنیّات، شغل اهالی زراعت و حشم داری وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد که در 36 هزارگزی شمال تربت جام واقع است. جلگه و هوایش معتدل است و 60 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان میان جام بخش تربت جام شهرستان مشهد که در 36 هزارگزی شمال تربت جام واقع است. جلگه و هوایش معتدل است و 60 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و پنبه. شغل اهالی زراعت، مالداری و قالیچه بافی وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
دهی است از دهستان قلعۀ تل بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز که در 16 هزارگزی باختر باغ ملک و 6 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو هفتگل به اینره واقع است. کوهستانی و معتدل است و 130 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، برنج و میوه جات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است ساکنین این آبادی از طایفۀ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان قلعۀ تل بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز که در 16 هزارگزی باختر باغ ملک و 6 هزارگزی باختر راه اتومبیل رو هفتگل به اینره واقع است. کوهستانی و معتدل است و 130 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات، برنج و میوه جات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راهش مالرو است ساکنین این آبادی از طایفۀ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)